مکتب قرآن نتیجه زحمات و تلاشهای کاکه احمد مفتی زاده و آخرین دستاورد ایشان برای جامعه بهویژە کورد و اهل سنت بود. کاکه احمد علیرغم تمامی مشکلات بهویژه فشارهای حاکمیت موفق به پرورش و آموزش جمعی از پیروان خود شد که بعدها رسماً صاحبنظران مکتب قرآن نامیدە شدند. وظیفه آنها تداوم حرکت کاکه احمد برای تحقق آرمانهای متعالی؛ رفع ستمهای ملی، مذهبی و طبقاتی بود. 20 بهمن 1371 روز حزن جامعه کورد و اهل سنت بهویژه پیروان کاکه احمد بود جامعه یکی از بزرگترین دلسوزان و نواندیشان معاصر و پرچمدار بهحق آزادی را از دست داد و پیروانش بدون اغراق و به سادهترین سخن در فراق پدر معنوی خود به سوگ نشستند. مرگ کاکه احمد نقطه عطفی در تاریخ مکتب قرآن و زمانی برای آزمایش توانمندی و کارآمدی صاحبنظران بود که سکاندار کشتی مکتب قرآن شده بودند. هرچند در زمان حیات کاکه احمد تعدادی از این افراد متأسفانه دقیقاً در زمان عُسر و تنگنا از همراهی با کاکه احمد سر باز زدند و تا این تاریخ از چگونگی و دلایل جدایی این افراد از کاکه احمد اطلاعرسانی کاملی نشده است ولی عملکرد این افراد بیانگر انتخاب عافیتطلبی و عاقبتاندیشی و زندگی مداری است؛ اما به دلیل بودنِ کاکه احمد حتی در زندان، این ریزشها اصولاً مشهود و مؤثر نبود. جمع صاحبنظر هرچند افتانوخیزان اما ادامهدهنده راه کاکه احمد بودند. نقش تعدادی از آنها در اداره مکتب قرآن بسیار مهمتر و کلیدیتر از بقیه بود. ازجمله این افراد شهید کاکه فاروق فرساد بود که نقش بسزایی در مکتب قرآن ایفا میکرد. به همین دلیل بخش عمدهای از تداوم فشارهای حاکمیت بر مکتب قرآن بعد از فوت رهبری متوجه ایشان بود که درنهایت موجب تبعید و سپس شهادت کاکه فاروق در سال 1374 شد. به شهادت آثار بجای مانده از آن شهید، ایشان نقش اساسی در تبیین و تفهیم آثار کاکه احمد را داشتند زیرا هم از هوش و ذکاوت خدادادی که در انس با قرآن و سنت و آثار کاکه احمد روزبهروز شکوفاتر میشد، برخوردار بودند و هم به خاطر تداوم همدمی، همراهی وهم نفسی با کاکه احمد و تعقل و تفکر در آثار ایشان جان مطالب کاکه احمد را فهم کرده بودند چنانچه سختترین مفاهیم آثار کاکه احمد را به حدی ساده بیان میکردند که عامیترین افراد از آن بهره میبردند. به حقیقت باید اذعان نمود که ایشان حائز دو ویژگی اساسی لازم برای تبیین آثار کاکه احمد بودند: -آشنایی با قرآن و سنت - آشنایی با آثار کاکه احمد شهادت کاکه فاروق در نبود رهبری، بزرگترین ضربه بر پیکره مکتب قرآن بهویژه جمع صاحبنظر بود. جمعی از صاحبنظران به سایهزیستی عادت کرده بودند لذا بعد از رهبری به سایه کاکه فاروق پناه بردند. این افراد هرچند مجریان خوبی بودند اما به همان نسبت در بحث مدیریت ناتوان بودند. ضربەی مهلک فقدان کاکه فاروق شرایط زیست را برای این جمع ناامن کرده بود بهگونهای که آنها را واداشت تا در پی فردی دیگر و سایهای دیگر باشند تا بتوانند چند صباح دیگری در سایه او بیارامند. نقش کلیدی این افراد در ایجاد و توسعه جو استیصال، ناتوانی و تزریق آن به دیگران انکارناپذیر است. چنانچه به سهو یا بهعمد زمینه را برای پذیرش هر فردی تحت عنوان یاریدهنده و ناجی مهیا کردند. به همین دلیل برای نجات خود به هر حشیشی تشبث و هر تختهپارهای را کشتی نوح نمایاندند. چنانچه افراد عافیت اندیش و زندگی مدار دیروز را که در آزمون همراهی و یاوری رهبر حرکت مردود شده بودند از لابهلای نامههای کاکه احمد استخراج و بهعنوان یاریگران و ناجیان آن روز مکتب قرآن به جمع پیروان مکتب قبولاندند. جمع صاحبنظر باید به ملت شریف بهویژه پیروان مکتب قرآن توضیح دهند که با چه استدلال و برهانی به این قناعت رسیدند که این دو نفر که در ایام عُسر کاکه احمد را ترک کرده بودند بعد از شهادت کاکه فاروق به چنان جایگاهی ارتقاء یافتند که بتوانند یاریگر مکتب قرآن باشند؟ دو نفری که به شهادت همین جمع صاحبنظر و خود کاکه احمد به خاطر ارتباط خانوادگی با وی در ارتباط بودند نه باور به راه کاکه احمد و اندیشههایش. چنانچه پس از کاکه احمد این دو هیچ نقشی در تداوم حرکت مکتب قرآن در سختترین شرایط یعنی قریب به 4 سال حدفاصل مرگ کاکه احمد تا شهادت کاکه فاروق را نداشتند.
Declined by admin
Type of issue
Submitted via the Previews bot
Reported
Jan 26, 2019
Log In
Log in here to create Instant View templates. Please enter your phone number in the international format and we will send a confirmation message to your account via Telegram.
مکتب قرآن نتیجه زحمات و تلاشهای کاکه احمد مفتی زاده و آخرین دستاورد ایشان برای جامعه بهویژە کورد و اهل سنت بود. کاکه احمد علیرغم تمامی مشکلات بهویژه فشارهای حاکمیت موفق به پرورش و آموزش جمعی از پیروان خود شد که بعدها رسماً صاحبنظران مکتب قرآن نامیدە شدند. وظیفه آنها تداوم حرکت کاکه احمد برای تحقق آرمانهای متعالی؛ رفع ستمهای ملی، مذهبی و طبقاتی بود. 20 بهمن 1371 روز حزن جامعه کورد و اهل سنت بهویژه پیروان کاکه احمد بود جامعه یکی از بزرگترین دلسوزان و نواندیشان معاصر و پرچمدار بهحق آزادی را از دست داد و پیروانش بدون اغراق و به سادهترین سخن در فراق پدر معنوی خود به سوگ نشستند. مرگ کاکه احمد نقطه عطفی در تاریخ مکتب قرآن و زمانی برای آزمایش توانمندی و کارآمدی صاحبنظران بود که سکاندار کشتی مکتب قرآن شده بودند. هرچند در زمان حیات کاکه احمد تعدادی از این افراد متأسفانه دقیقاً در زمان عُسر و تنگنا از همراهی با کاکه احمد سر باز زدند و تا این تاریخ از چگونگی و دلایل جدایی این افراد از کاکه احمد اطلاعرسانی کاملی نشده است ولی عملکرد این افراد بیانگر انتخاب عافیتطلبی و عاقبتاندیشی و زندگی مداری است؛ اما به دلیل بودنِ کاکه احمد حتی در زندان، این ریزشها اصولاً مشهود و مؤثر نبود. جمع صاحبنظر هرچند افتانوخیزان اما ادامهدهنده راه کاکه احمد بودند. نقش تعدادی از آنها در اداره مکتب قرآن بسیار مهمتر و کلیدیتر از بقیه بود. ازجمله این افراد شهید کاکه فاروق فرساد بود که نقش بسزایی در مکتب قرآن ایفا میکرد. به همین دلیل بخش عمدهای از تداوم فشارهای حاکمیت بر مکتب قرآن بعد از فوت رهبری متوجه ایشان بود که درنهایت موجب تبعید و سپس شهادت کاکه فاروق در سال 1374 شد. به شهادت آثار بجای مانده از آن شهید، ایشان نقش اساسی در تبیین و تفهیم آثار کاکه احمد را داشتند زیرا هم از هوش و ذکاوت خدادادی که در انس با قرآن و سنت و آثار کاکه احمد روزبهروز شکوفاتر میشد، برخوردار بودند و هم به خاطر تداوم همدمی، همراهی وهم نفسی با کاکه احمد و تعقل و تفکر در آثار ایشان جان مطالب کاکه احمد را فهم کرده بودند چنانچه سختترین مفاهیم آثار کاکه احمد را به حدی ساده بیان میکردند که عامیترین افراد از آن بهره میبردند.
به حقیقت باید اذعان نمود که ایشان حائز دو ویژگی اساسی لازم برای تبیین آثار کاکه احمد بودند:
-آشنایی با قرآن و سنت
- آشنایی با آثار کاکه احمد
شهادت کاکه فاروق در نبود رهبری، بزرگترین ضربه بر پیکره مکتب قرآن بهویژه جمع صاحبنظر بود. جمعی از صاحبنظران به سایهزیستی عادت کرده بودند لذا بعد از رهبری به سایه کاکه فاروق پناه بردند. این افراد هرچند مجریان خوبی بودند اما به همان نسبت در بحث مدیریت ناتوان بودند. ضربەی مهلک فقدان کاکه فاروق شرایط زیست را برای این جمع ناامن کرده بود بهگونهای که آنها را واداشت تا در پی فردی دیگر و سایهای دیگر باشند تا بتوانند چند صباح دیگری در سایه او بیارامند. نقش کلیدی این افراد در ایجاد و توسعه جو استیصال، ناتوانی و تزریق آن به دیگران انکارناپذیر است. چنانچه به سهو یا بهعمد زمینه را برای پذیرش هر فردی تحت عنوان یاریدهنده و ناجی مهیا کردند. به همین دلیل برای نجات خود به هر حشیشی تشبث و هر تختهپارهای را کشتی نوح نمایاندند. چنانچه افراد عافیت اندیش و زندگی مدار دیروز را که در آزمون همراهی و یاوری رهبر حرکت مردود شده بودند از لابهلای نامههای کاکه احمد استخراج و بهعنوان یاریگران و ناجیان آن روز مکتب قرآن به جمع پیروان مکتب قبولاندند. جمع صاحبنظر باید به ملت شریف بهویژه پیروان مکتب قرآن توضیح دهند که با چه استدلال و برهانی به این قناعت رسیدند که این دو نفر که در ایام عُسر کاکه احمد را ترک کرده بودند بعد از شهادت کاکه فاروق به چنان جایگاهی ارتقاء یافتند که بتوانند یاریگر مکتب قرآن باشند؟ دو نفری که به شهادت همین جمع صاحبنظر و خود کاکه احمد به خاطر ارتباط خانوادگی با وی در ارتباط بودند نه باور به راه کاکه احمد و اندیشههایش. چنانچه پس از کاکه احمد این دو هیچ نقشی در تداوم حرکت مکتب قرآن در سختترین شرایط یعنی قریب به 4 سال حدفاصل مرگ کاکه احمد تا شهادت کاکه فاروق را نداشتند.